«علی اشرف درویشیان»؛ نویسنده ای متعهد و ستایش گر آزادی
«علیاشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰در یک خانواده کارگری ، در محله آبشوران در کوچه علافه بندها نزدیک تیمچه ملاعباسعلی، پشت سربازخانه شهری شهر کرمانشاه ، به دنیا آمد.
پدرش اوسا سیف الله آهنگر بود و در گاراژ کار می کرد. دکانش را در دعوایی که با برادرانش داشت از دست داد. ناچار شاگرد شوفر، باغبان، قصاب و بقال شد و چند جور کار دیگر هم انجام داد. بعد که بچه ها بزرگ شدند و علی اشرف معلم شد. خانواده هفت نفری را به او سپرد و به شیراز رفت. به حافظ و سعدی عشق می ورزید. مدتی هم قاچاقچی شد و به زندان افتاد که درویشیان در کتاب « آبشوران » و «سال های ابری» به تفصیل به این موضوع پرداخته است. پدر، عاقبت هم در شیراز و در غربت مریض شد و در کرج از دنیا رفت.
خبرگزاری کردپرس_سرویس فرهنگ و هنر: علی اشرف درویشیان،بخش بزرگی از فرهنگ معاصر امروز است.ایشان پیامدار دردها و رنج ها و آرزوهای ناممکن واندوه های بی شمار و غصه های بی پیر بخشی از حافظه ی تاریخ معاصر ایران است.داستان های او با درد به دنیا آمده و با فقر عزت مند، بزرگ شده اند و خوانندگان داستان های درویشیان در آثار او که فقر و بزرگ منشی و تعالی روح وجود دارد، همراه بوده اند.
بی شک «علی اشرف درویشیان» یکی از قله های رفیع داستان نویسی معاصر ایران است.حیات ادبی و فرهنگی و اجتماعی ایشان دارای دوره های است که هر لحظه در آن حرکت و بالندگی وپویایی وچراغ افروزی وجود داشته است.
«درویشیان» یکی ازمفاخر ملی ایران زمین است که در زمینه های مختلف ادبی وفرهنگی آثاری ارزنده وماندگار تالیف و تدوین کرده است.آثار ایشان به عنوان بخش مهمی از خاطرات اجتماعی و ادبی خوانندگان پیگیر آثارش به شمار می رود. تلاش و همت مثال زدنی او در برهه هایی از تاریخ اجتماعی ایران که با مشقت ها و سختی های بزرگ و جانکاه همراه بوده. او بی توجه به آن، در راستای همان اهدافی که مدنظرش بوده آثارش را تدوین کرده است.
او عاشق دانایی مخاطبان وخوانندگان آثارش است.او برای این که به مخاطبش راه دانایی وخرد را در پیش گیرد به خوبی با چراغ داستان هایش دنیای او را روشن کرده است. داستان ها او تجربه ی سالیان دراز و درد واندوه ناک اوست که مخاطب با خواندن آنها به احترام همه ی دردهایی که کشیده از جایش تمام قد بلند می شود و سر ارادت خم می کند.او در داستان هایش تعهد و انسان مداری توجه به زخم های ناسور اجتماعی به زبانی ساده و روان اشاره می کند.
«درویشیان» نویسنده ای است انسان محور.او باپیدا و لمس کردن «دردهای مشترک» انسان معاصر با نوشتن وآفرینش داستان، دین وتعهد خود را نسبت به دنیای انسان معاصر ادا می کند.
درویشیان، نویسنده ای است که زندگی اش به طور گسترده در داستان هایش جاری است. شاهکار او «سال های ابری» خود نمونه ی کاملی در همین زمینه است.
او از زبان مردمی می نویسدکه از جنس نوشته هایش هستند.از پیچیدگی های ملال آور به شدت دور است.او نیازهای مردمش را می شناسد و به خوبی از پس این نیازها هم برآمده.او نویسنده ای شجاع و آگاه دل است،که برای تحقق آرمان هایش از هیچ کوششی فروگذاری نکرده است.
او مسیر راهش را از همان سال های دور پیدا کرد.او به اندیشه هایش به شدت اعتقاد دارد و در همین راه هم سختی های و ناکامی های فردی واجتماعی بسیاری دید.اما بر سر همان عهد و پیمان بوده تاکنون و هرگز از پا نیفتاده است.
زمانی آموزگار روستاهای«گیلانغربِ» کرمانشاه بود و زمانی دیگر استاد دانشگاه های تهران.بدون شک فضای کرمانشاهان و جغرافیایی که او در آن نفس کشیده و بزرگ شده؛ خاستگاه تمام اندیشه های متعهدوانسانگرا و اجتماع محور معاصر وگاه گذشته های بسیار دور بوده است.کرمانشاهان؛ دیار دلیرمردان وشیرزنانی بوده که در طول تاریخ ایران زمین از منظر تعهد و مردم دوستی و تلاش در جهت اندیشه های رادیکال و اجتماعی، سرآمد بوده و در همین راستا هم ناکامی های کوتاه و طولانی بسیاری هم برای اهالی آن، خصوصاً اهل قلم به وجود آمده است.
«علی اشرف درویشیان» از همین دیار است.او عاشقی است قلم پیشه که در آوردگاه عشق در کنار فرهاد عاشق، مانده و بر سینه ی «بیستون کوه»نقش مانای عشق را جاودانه حک کرده است.همشهریان او بی شک بر قله هایی ایستاده اند که نام بزرگ انسان متعهد بر پیشوند نام آنها می درخشد.
آزادمردی و آزادگی مشق شب همه ی هم اندیشان درویشیان است که با عزت نام؛ ذلت و ننگ نام های کوتاه و گذرا را هرگزاهرگز نپذیرفته اند.نام بلندآنها بر اندیشه های انسان معاصر ، تا همیشه های ابدی خواهد درخشید.
«درویشیان» درعرصه ی ادبیات عامه و جمع آوری ادبیات فولکلوریک تلاش های گسترده هم انجام داده است.او با تدوین این ادبیات به عنوان بخش مهمی از فرهنگ ادبی ایران زمین خاصه در مناطق کردزبان و کردنشین بخش زیادی از این ادبیات رابا سختی های بسیار و تنگناهایی جانسوز و با اندک ملزومات اولیه،مکتوب و ماندگار نموده است.
او به فرهنگ و باورهای منطقه ای خود بسیار اهمیت می دهد.زیرا به خوبی می داند که «برای جهانی شدن ابتدا می بایست محلی بود.» او به فرهنگ و آداب و سنن منطقه ی اقلیمی اش بسیار احترام می گذارد.او با تدوین بخشی مهمی از ادبیات شفاهی مناطق کردزبان، به آیندگان احترام و حرمت گذاری به «ریشه»را آموخته است.
نام او در آسمان های سایر کشورهای جهان هم درخشیدن وتابیدن گرفته است.انعکاس داستان های او به زبان های مختلف دنیا نشان از زنده بودن آدم هایی است که او در داستان هایش به آنها شخصیت و نفس داده است، زیرا خودش زنده و نفسش گیراست.
او به «ایران» عزیزمان عشق می ورزد.برای اعتلای نام و سربلندی سرزمین مان، هیچ لحظه ننشسته و سال هاست که با اقتدار ، نام عزیزش سر بر بلندای تاریخ عزت مند ادبیات متعهد داستانی معاصر، ساییده است.
او ستایشگر فقری عزیز است.آزادگی و آزاداندیشی در فرهنگ و قاموس «علی اشرف درویشیان» جای گاهی بس مانا و رفیع و ماندگار داشته است. او هرگز از مردم جدا نشده. آمال و دردهای ازرش مند مردم برای درویشیان، بهانه های بس ارزنده بوده برای خلق وآفرینش داستان های موثر ماندگار.
او نامی بزرگ و ماندگار برای تاریخ ادبیات است.نامی که هرگز با آلودگی ها و «فروختن» های بی مقدار ،کم اهمیت نشده و زنده و جاودانه در دل انسان آگاه ضمیرکه با نام او آشنایی دارد، می درخشد.
حضور او فقط در عرصه ی ادبی تمام و خلاصه نشده است.او در اتفاق های بزرگ و تاثیرگذار اجتماعی هم به عنوان یک روشنفکر فعال خوشفکر و شجاع اندشه هایش را بی پروا اعلام کرده است و بی دلهره از فرجامی که ممکن بوده او را آزار دهد، در راستای آگاهی و روشنایی بخشیدن به مخاطب تلاش هایی ماندگار از خود نشان داده است.
او در برگزاری و تشکیل و به انجام رسیدن دوره هایی از فعالیت جدید«کانون نویسندگان ایران»،«زلزله ی بم» و«قتل های زنجیره ای»؛آن چنان تلاش های شجاعانه داشت تا خطوط قرمز و [...] هم پیش رفت...
او روشنفکری متعهد و دلسوز است. او سال هاست که در محافل روشنفکری ادبی و فرهنگی برای ادبیات داستانی و فرهنگ، نظراتی راهگشا و موثر ارائه داده است.
«علی اشرف درویشیان» یک نام کوتاه نیست که به سادگی از یاد برود. هرگز نام نیک او از یاد و خاطر هیچ ایرانی عاشق وآگاه کم رنگ نخواهد شد.
***
نیم نگاهی به زندگی پر فراز و نشیب ایشان:
«علیاشرف درویشیان در 3شهریور سال 1320در یک خانواده کارگری ، در محله آبشوران در کوچه علافه بندها نزدیک تیمچه ملاعباسعلی، پشت سربازخانه شهری شهر کرمانشاه ، به دنیا آمد.
پدرش اوسا سیف الله آهنگر بود و در گاراژ کار می کرد. دکانش را در دعوایی که با برادرانش داشت از دست داد. ناچار شاگرد شوفر، باغبان، قصاب و بقال شد و چند جور کار دیگر هم انجام داد. بعد که بچه ها بزرگ شدند و علی اشرف معلم شد. خانواده هفت نفری را به او سپرد و به شیراز رفت. به حافظ و سعدی عشق می ورزید. مدتی هم قاچاقچی شد و به زندان افتاد که درویشیان در کتاب«آبشوران » و «سال های ابری» به تفصیل به این موضوع پرداخته است. پدر، عاقبت هم در شیراز و در غربت مریض شد و در کرج از دنیا رفت.
وقتی به دوازده سالگی رسید، کودتای 28مرداد پیش آمد و او برای افسرها و سرهنگ های توده ای که تیر باران شدند، گریه می کرد. بیشتر اوقات خانه به دوش بودند و در بیشتر محله های کرمانشاه کرایه نشینی کرده اند. از آن جمله محله های سرتپه، چنانی، تیمچه ملاعباسعلی، گذر صاحب جمع، در طویله، لب آبشوران، سنگ معدن، علاف خانه، وکیل آقا و چند جای دیگر. به این خاطر است که در «سال های ابری» آن همه از خانه کشی و کرایه نشینی نوشته است.
بیشتر اوقات پای چرخ خیاطی مادربزرگش می نشست و دسته را برای او می چرخاند. مشتری ها می آمدند و حرف می زدند. پای چرخ مادربزرگ، برای دوران کودکی درویشیان دانشکده ای بود.
در سال 1337دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال 1345تحصیل در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغازکرد و پس از دریافت مدرک کارشناسی، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی تربیتی ادامه داده و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت.
درویشیان، در زمان حکومت پهلوی، از سال1350تا 1357برای نگارش کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوع القلم شد. دستگیری اول وی در کرمانشاه 8ماه به طول انجامید، اما درویشیان 2ماه بعد در تهران دوباره دستگیر و به 7ماه زندان محکوم شد.
وی هم چنین به دنبال این حکم از دانشگاه اخراج و از معلمی نیز منفصل گردید. دستگیری بعدی درویشیان در 1353اتفاق افتاد که منجر به صدور حکم 11سال زندان برای او شد. درویشیان از این تاریخ به زندان رفت و تا پیروزی انقلاب بهمن در زندان ماند. وی هم چنین در اواخر سال 1352با «شهناز دارابیان» ازدواج کرد.
درویشیان یک پسر دارد به نام «بهرنگ» که فارغ التحصیل رشته شیمی است و دو دختر به نام های: «گلرنگ» و «گلبرگ» و همسرش «شهناز» که دبیر زبان است، و با هم بار سخت زندگی را به دوش می کشند.
نویسندگی
درویشیان در داستانهایش به مردم فرودست میپردازد. هم چنین بسیاری از داستانهای درویشیان بخشهایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر میکشد. وی آغاز آشنایی خود با قصه و قصه گویی را از سنین کودکی و از طریق داستانهای مادربزرگ و پدرش عنوان میکند و هم چنین فضای فرهنگی ابتدای دهه سی خورشیدی را در بارور شدن ذهنیت خود مؤثر میداند.
درویشیان نخستین داستان خود را که هرگز منتشر نشد، در زندان«دیزل آباد» کرمانشاه نوشت. وی در آثارش به شاگردان خود و نیز محیط فقرزده شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف آن میپردازد و بسیاری از ناملایمات و محرومیتهای مردم را بیان میکند. وی میگوید، پس از مرگ «صمد بهرنگی» در سال 1347، کوشیده تا راه او را ادامه بدهد.
رمان
· سالهای ابری(4ج)، چاپ اول: تهران، اسپرک، 1370.
· سالهای ابری(4ج در دو مجلد)، تهران: چشمه، چاپ اول ناشر:1379، چاپ هفتم: 1387.
· سلول 18، تهران: نگاه، 1358.
· سلول 18، تهران: آتنا، 1381.
· سلول 18، برلین: نشر گردون، چاپ اول ناشر، 1378.
مجموعه داستان
· از این ولایت، تهران: صدای معاصر، 1352؛ شبگیر، 1352.
· از این ولایت، تهران: نشر چشمه، چاپ بیست و هشتم: 1391.
· از ندارد تا دارا، تهران: نشر سهند-نشر آنزان، 1375؛ اشاره، چاپ پنجم: 1389.
· لطیف تلخستانی (درویشیان، علیاشرف)، آبشوران، تهران: شبگیر، 1354.
· لطیف تلخستانی (درویشیان، علیاشرف)، آبشوران، تهران: جاویدان، 1355.
· آبشوران (دوازده قصه پیوسته): (متن کامل)، تهران: یارمحمد، 1358.
· آبشوران، تهران: کاروان، 1383.
· آبشوران، تهران: چشمه، چاپ بیست و هشتم: 1390.
· درشتی، تهران: نشر چشمه، 1373.
· درشتی[ویراست 2]، تهران: نشر چشمه، 1377؛ چاپ چهارم: بهار 1385.
· شب آبستن است، سوئد: کتاب ارزان، 1998م.
· همراه آهنگهای بابام، چاپ اول: تهران، شباهنگ، 1353.
· همراه آهنگهای بابام، چاپ دوازدهم: تبریز، خنیا، 1369.
· همراه آهنگهای بابام، چاپ هفدهم: تهران، چشمه، 1388.
· فصل نان، تهران: شباهنگ، 1357
· فصل نان، تهران: کاروان، 1383.
· فصل نان، چاپ هجدهم: تهران، چشمه، 1391.
· چهار کتاب: (از این ولایت، آبشوران، فصل نان، همراه آهنگهای بابام)، تویسرکان: نشر تاخ، 1378.
· داستانهای تازه داغ، تهران: چشمه، 1383.
· داستانهای تازه داغ، بیجا، بینا، بیتا.
ترجمه
· (گردآوری و ترجمه)، داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کرد، تهران: چشمه، 1384.
ادبیات کودکان و نوجوانان
· روزنامه دیواری مدرسه ما، تهران: شبگیر، 1357.
· کی برمیگردی داداش جان؟، کرمانشاه: یار محمد، 1357.
· آتش در کتابخانه بچهها، تهران: نوباوه-یارمحمد، 1358.
· گل طلا و کلاش قرمز، تهران: شبگیر، 1357.
· ابر سیاه هزار چشم، تهران: شبگیر، 1357.
· رنگینه؛ قصه برای کودکان، تهران: انتشارات نگاه، 1353.
· قصههای آن سالها: (ابر سیاه هزار چشم: گل طلا و کلاش قرمز...)، تهران: چشمه-کتاب ونوشه، 1384.
· (گردآورنده)، کتاب کودکان ونوجوانان، تهران: نوباوه، 1359.
آثار دیگر
· (گردآورنده)، کتاب بیستون، تهران: شباهنگ، 1357.
· چون و چرا (مقاله، نقد، گفتگو، سخنرانی)، تهران: اشاره، 1381.
· چون و چرا (مقاله، نقد، گفتگو، سخنرانی)، تهران: مروارید، 1388.
· درویشیان، علیاشرف و خندان (مهابادی)(گزینش- نقد و بررسی)،رضا، داستان های محبوب من(7ج)، تهران: چشمه، 1380.
· درویشیان، علیاشرف و خندان(مهابادی)،دانه و پیمانه: مجموعه نقد و بررسی رمان و داستان کوتاه، تهران: نشرچشمه، 1390.
· درویشیان، علیاشرف و خندان(مهابادی)، فرهنگ افسانههای ایرانی (فرهنگ افسانههای مردم ایران)، تهران: آنزان، 1377.
· درویشیان، علیاشرف و خندان(مهابادی)، فرهنگ افسانههای مردم ایران(19ج)، تهران: کتاب و فرهنگ، 1378
· گفتگو با قهرمانیان، صفر، خاطرات صفرخان (سی و دو سال مقاومت در زندانهای شاه)، تهران: نشر چشمه، 1378؛ چاپ هفتم: 1390.
· (گردآورنده)، افسانهها و متلهای کردی: قصهها و متلها، نمایشها و بازیهای عامیانه ایرانی (2ج دریک مجلد)، تهران: نشر چشمه، چاپ پنجم: 1386.
· (گردآورنده)، جنگ بهروایت بچهها: (قصه، شعر، مقاله، تحقیق، نقد و بررسی؛ معرفی کتاب، تهران، بی تا، بی نا.
· فرهنگ کردی کرمانشاهی:کردی- فارسی، تهران: نشر سهند، 1375.
· فرهنگ کردی کرمانشاهی:کردی- فارسی، تهران: آنزان، 1382.
· مقالات، تهران: شباهنگ، 1357.
· نامه کانون نویسندگان ایران:ویژهاحمدشاملو(بهکوششعلیاشرفدرویشیان)؛باهمکاریکمیسیون فرهنگی[کانون نویسندگان ایران]، تهران: آگاه، 1381.
· صمد جاودانه شد، [بیجا]: سازمان چاپ و نشر کتاب، انتشارات توپ، 1352.
· صمد جاودانه شد، تهران: شباهنگ، چاپ چهارم: 1356.
· (گردآوری)، یادمان صمد بهرنگی، تهران: کتاب و فرهنگ، 1379.
آثار منتشرنشده
· عقاید و رسوم مردم کرمانشاه (پژوهش)
جوایز و افتخارات
در دهمین دوره جایزه ادبی «هوشنگ گلشیری»،از «علیاشرف درویشیان»، داستاننویس پیشکسوت ایران و از اعضای کانون نویسندگان ایران برای«تعهد بیچون و چرا به آزادی بیان و در امان نگاه داشتنِ حریم قلم از دستبردِ قدرت» و «تصویر صادقانهای که از گذر دردناک جامعهای روستایی به جامعهای شهری به دست داده»، تقدیر بهعمل آمد.
سازمان دیده بان حقوق بشر در سال 2007«علی اشرف درویشیان» را به عنوان یکی از 7نویسنده ایرانی معرفی کردکه جایزه حقوق بشر هلمن- همت به آنها تعلق میگیرد.این جایزه در سطح جهان به نویسندگانی اعطا میشود که تحت آزار و اذیت سیاسی قرار گرفتهاند.
هفدهمین دوره جشنواره فرهنگی «گلاویژ»در کردستان عراق، در آذرماه 1392خورشیدی جایزه نخست خود، جایزه ی هردی را به درویشیان اهدا کرد.
*
«علی اشرف درویشیان» درباره شروع داستاننویسیاش میگوید:
«خودم هم نمیدانم که واقعاً چگونه شروع کردم. آیا شما اولین نفسی را که کشیدهاید به یاد دارید؟ میبینید که گفتنش مشکل است؛ اما میتوانم بگویم که شروع به داستاننویسی برای من ادامه همان علاقهام به مطالعه بوده است. آن سال ها پر تب و تاب حکومت دکتر مصدق و رونق روزنامهها و مجلهها، آزادی مطبوعات و دموکراسی بینظیری که دراثر مبارزه مردم به وجود آمده بود، همه اینها در من و همسالان من، تحرک، امید و تکاپوی عجیبی پدید آورده بود. معلمهای ادبیات ما، موضوعهای زنده و پر جذبهای برای زنگ انشا میدادند و ما با شوق و ذوق هر چه دلمان می خواست می نوشتیم. رقابت در خواندن، رقابت در نوشتن و رقابت در کسب بینش اجتماعی و سیاسی، اینها همه در رشد فکری ما در نهایت، در عشق و علاقه ما به ادبیات مؤثر بود.»
«در سالهایی که در روستاهای گیلانغرب معلم بودم با فضای عجیبتری آشنا شدم و وقتی فقر و ستمی که به مردم آنجا می شد دیدم، نتوانستم آنها را نادیده بگیرم و همین باعث شد که در همان سالها داستان نویسی را با نوشتن برای کودکان آغاز کنم. پس از آن نیز برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران آمدم. در دوران دانشگاه بیش از پیش علاقه مند سعدی،حافظ و تاریخ بیهقی شدم و در طول این مدت سعی کردم بیشتر از پیش کتاب بخوانم. در تهران ودانشگاه محیط وسیعتری پیدا کردم و به داستان نویسی به شکلی جدی پرداختم، سال 48 هم وقتی که مرگ «صمد بهرنگی» پیش آمد، مرگ او من را وادار کرد که راه او را ادامه دهم.»
وی درباره نوشتن اولین داستانش نیز گفته است:
«نخستین داستانم را که هیچ وقت منتشر نشد در زندان کرمانشاه نوشتم. درسال 1352 اولین مجموعه داستانم را به عنوان آبشوران چاپ کردم ودر ادامه هم کتابهای دیگری منتشر کردم،همچنین مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ»را هم چند سال پیش در شهر کلن آلمان چاپ کردم.»
*
شهناز دارابیان – همسر علیاشرف درویشیان – درباره وضعیت او در این روزها به خبرنگار ایسنا گفت:
حالش خوب است، اما هنوز منتظر انتشار کتابهایش است.
**
خلاصه ی رمان چند جلدی «سال های ابری»
«درویشیان» یکی ازمفاخر ملی ایران زمین است که در زمینه های مختلف ادبی وفرهنگی آثاری ارزنده وماندگار تالیف و تدوین کرده است.آثار ایشان به عنوان بخش مهمی از خاطرات اجتماعی و ادبی خوانندگان پیگیر آثارش به شمار می رود. تلاش و همت مثال زدنی او در برهه هایی از تاریخ اجتماعی ایران که با مشقت ها و سختی های بزرگ و جانکاه همراه بوده. او بی توجه به آن، در راستای همان اهدافی که مدنظرش بوده آثارش را تدوین کرده است.
او عاشق دانایی مخاطبان وخوانندگان آثارش است.او برای این که به مخاطبش راه دانایی وخرد را در پیش گیرد به خوبی با چراغ داستان هایش دنیای او را روشن کرده است. داستان ها او تجربه ی سالیان دراز و درد واندوه ناک اوست که مخاطب با خواندن آنها به احترام همه ی دردهایی که کشیده از جایش تمام قد بلند می شود و سر ارادت خم می کند.او در داستان هایش تعهد و انسان مداری توجه به زخم های ناسور اجتماعی به زبانی ساده و روان اشاره می کند.
«درویشیان» نویسنده ای است انسان محور.او باپیدا و لمس کردن «دردهای مشترک» انسان معاصر با نوشتن وآفرینش داستان، دین وتعهد خود را نسبت به دنیای انسان معاصر ادا می کند.
درویشیان، نویسنده ای است که زندگی اش به طور گسترده در داستان هایش جاری است. شاهکار او «سال های ابری» خود نمونه ی کاملی در همین زمینه است.
او از زبان مردمی می نویسدکه از جنس نوشته هایش هستند.از پیچیدگی های ملال آور به شدت دور است.او نیازهای مردمش را می شناسد و به خوبی از پس این نیازها هم برآمده.او نویسنده ای شجاع و آگاه دل است،که برای تحقق آرمان هایش از هیچ کوششی فروگذاری نکرده است.
او مسیر راهش را از همان سال های دور پیدا کرد.او به اندیشه هایش به شدت اعتقاد دارد و در همین راه هم سختی های و ناکامی های فردی واجتماعی بسیاری دید.اما بر سر همان عهد و پیمان بوده تاکنون و هرگز از پا نیفتاده است.
زمانی آموزگار روستاهای«گیلانغربِ» کرمانشاه بود و زمانی دیگر استاد دانشگاه های تهران.بدون شک فضای کرمانشاهان و جغرافیایی که او در آن نفس کشیده و بزرگ شده؛ خاستگاه تمام اندیشه های متعهدوانسانگرا و اجتماع محور معاصر وگاه گذشته های بسیار دور بوده است.کرمانشاهان؛ دیار دلیرمردان وشیرزنانی بوده که در طول تاریخ ایران زمین از منظر تعهد و مردم دوستی و تلاش در جهت اندیشه های رادیکال و اجتماعی، سرآمد بوده و در همین راستا هم ناکامی های کوتاه و طولانی بسیاری هم برای اهالی آن، خصوصاً اهل قلم به وجود آمده است.
«علی اشرف درویشیان» از همین دیار است.او عاشقی است قلم پیشه که در آوردگاه عشق در کنار فرهاد عاشق، مانده و بر سینه ی «بیستون کوه»نقش مانای عشق را جاودانه حک کرده است.همشهریان او بی شک بر قله هایی ایستاده اند که نام بزرگ انسان متعهد بر پیشوند نام آنها می درخشد.
آزادمردی و آزادگی مشق شب همه ی هم اندیشان درویشیان است که با عزت نام؛ ذلت و ننگ نام های کوتاه و گذرا را هرگزاهرگز نپذیرفته اند.نام بلندآنها بر اندیشه های انسان معاصر ، تا همیشه های ابدی خواهد درخشید.
«درویشیان» درعرصه ی ادبیات عامه و جمع آوری ادبیات فولکلوریک تلاش های گسترده هم انجام داده است.او با تدوین این ادبیات به عنوان بخش مهمی از فرهنگ ادبی ایران زمین خاصه در مناطق کردزبان و کردنشین بخش زیادی از این ادبیات رابا سختی های بسیار و تنگناهایی جانسوز و با اندک ملزومات اولیه،مکتوب و ماندگار نموده است.
او به فرهنگ و باورهای منطقه ای خود بسیار اهمیت می دهد.زیرا به خوبی می داند که «برای جهانی شدن ابتدا می بایست محلی بود.» او به فرهنگ و آداب و سنن منطقه ی اقلیمی اش بسیار احترام می گذارد.او با تدوین بخشی مهمی از ادبیات شفاهی مناطق کردزبان، به آیندگان احترام و حرمت گذاری به «ریشه»را آموخته است.
نام او در آسمان های سایر کشورهای جهان هم درخشیدن وتابیدن گرفته است.انعکاس داستان های او به زبان های مختلف دنیا نشان از زنده بودن آدم هایی است که او در داستان هایش به آنها شخصیت و نفس داده است، زیرا خودش زنده و نفسش گیراست.
او به «ایران» عزیزمان عشق می ورزد.برای اعتلای نام و سربلندی سرزمین مان، هیچ لحظه ننشسته و سال هاست که با اقتدار ، نام عزیزش سر بر بلندای تاریخ عزت مند ادبیات متعهد داستانی معاصر، ساییده است.
او ستایشگر فقری عزیز است.آزادگی و آزاداندیشی در فرهنگ و قاموس «علی اشرف درویشیان» جای گاهی بس مانا و رفیع و ماندگار داشته است. او هرگز از مردم جدا نشده. آمال و دردهای ازرش مند مردم برای درویشیان، بهانه های بس ارزنده بوده برای خلق وآفرینش داستان های موثر ماندگار.
او نامی بزرگ و ماندگار برای تاریخ ادبیات است.نامی که هرگز با آلودگی ها و «فروختن» های بی مقدار ،کم اهمیت نشده و زنده و جاودانه در دل انسان آگاه ضمیرکه با نام او آشنایی دارد، می درخشد.
حضور او فقط در عرصه ی ادبی تمام و خلاصه نشده است.او در اتفاق های بزرگ و تاثیرگذار اجتماعی هم به عنوان یک روشنفکر فعال خوشفکر و شجاع اندشه هایش را بی پروا اعلام کرده است و بی دلهره از فرجامی که ممکن بوده او را آزار دهد، در راستای آگاهی و روشنایی بخشیدن به مخاطب تلاش هایی ماندگار از خود نشان داده است.
او در برگزاری و تشکیل و به انجام رسیدن دوره هایی از فعالیت جدید«کانون نویسندگان ایران»،«زلزله ی بم» و«قتل های زنجیره ای»؛آن چنان تلاش های شجاعانه داشت تا خطوط قرمز و [...] هم پیش رفت...
او روشنفکری متعهد و دلسوز است. او سال هاست که در محافل روشنفکری ادبی و فرهنگی برای ادبیات داستانی و فرهنگ، نظراتی راهگشا و موثر ارائه داده است.
«علی اشرف درویشیان» یک نام کوتاه نیست که به سادگی از یاد برود. هرگز نام نیک او از یاد و خاطر هیچ ایرانی عاشق وآگاه کم رنگ نخواهد شد.
***
نیم نگاهی به زندگی پر فراز و نشیب ایشان:
«علیاشرف درویشیان در 3شهریور سال 1320در یک خانواده کارگری ، در محله آبشوران در کوچه علافه بندها نزدیک تیمچه ملاعباسعلی، پشت سربازخانه شهری شهر کرمانشاه ، به دنیا آمد.
پدرش اوسا سیف الله آهنگر بود و در گاراژ کار می کرد. دکانش را در دعوایی که با برادرانش داشت از دست داد. ناچار شاگرد شوفر، باغبان، قصاب و بقال شد و چند جور کار دیگر هم انجام داد. بعد که بچه ها بزرگ شدند و علی اشرف معلم شد. خانواده هفت نفری را به او سپرد و به شیراز رفت. به حافظ و سعدی عشق می ورزید. مدتی هم قاچاقچی شد و به زندان افتاد که درویشیان در کتاب«آبشوران » و «سال های ابری» به تفصیل به این موضوع پرداخته است. پدر، عاقبت هم در شیراز و در غربت مریض شد و در کرج از دنیا رفت.
وقتی به دوازده سالگی رسید، کودتای 28مرداد پیش آمد و او برای افسرها و سرهنگ های توده ای که تیر باران شدند، گریه می کرد. بیشتر اوقات خانه به دوش بودند و در بیشتر محله های کرمانشاه کرایه نشینی کرده اند. از آن جمله محله های سرتپه، چنانی، تیمچه ملاعباسعلی، گذر صاحب جمع، در طویله، لب آبشوران، سنگ معدن، علاف خانه، وکیل آقا و چند جای دیگر. به این خاطر است که در «سال های ابری» آن همه از خانه کشی و کرایه نشینی نوشته است.
بیشتر اوقات پای چرخ خیاطی مادربزرگش می نشست و دسته را برای او می چرخاند. مشتری ها می آمدند و حرف می زدند. پای چرخ مادربزرگ، برای دوران کودکی درویشیان دانشکده ای بود.
در سال 1337دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال 1345تحصیل در رشته ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغازکرد و پس از دریافت مدرک کارشناسی، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی تربیتی ادامه داده و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت.
درویشیان، در زمان حکومت پهلوی، از سال1350تا 1357برای نگارش کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوع القلم شد. دستگیری اول وی در کرمانشاه 8ماه به طول انجامید، اما درویشیان 2ماه بعد در تهران دوباره دستگیر و به 7ماه زندان محکوم شد.
وی هم چنین به دنبال این حکم از دانشگاه اخراج و از معلمی نیز منفصل گردید. دستگیری بعدی درویشیان در 1353اتفاق افتاد که منجر به صدور حکم 11سال زندان برای او شد. درویشیان از این تاریخ به زندان رفت و تا پیروزی انقلاب بهمن در زندان ماند. وی هم چنین در اواخر سال 1352با «شهناز دارابیان» ازدواج کرد.
درویشیان یک پسر دارد به نام «بهرنگ» که فارغ التحصیل رشته شیمی است و دو دختر به نام های: «گلرنگ» و «گلبرگ» و همسرش «شهناز» که دبیر زبان است، و با هم بار سخت زندگی را به دوش می کشند.
نویسندگی
درویشیان در داستانهایش به مردم فرودست میپردازد. هم چنین بسیاری از داستانهای درویشیان بخشهایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر میکشد. وی آغاز آشنایی خود با قصه و قصه گویی را از سنین کودکی و از طریق داستانهای مادربزرگ و پدرش عنوان میکند و هم چنین فضای فرهنگی ابتدای دهه سی خورشیدی را در بارور شدن ذهنیت خود مؤثر میداند.
درویشیان نخستین داستان خود را که هرگز منتشر نشد، در زندان«دیزل آباد» کرمانشاه نوشت. وی در آثارش به شاگردان خود و نیز محیط فقرزده شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف آن میپردازد و بسیاری از ناملایمات و محرومیتهای مردم را بیان میکند. وی میگوید، پس از مرگ «صمد بهرنگی» در سال 1347، کوشیده تا راه او را ادامه بدهد.
رمان
· سالهای ابری(4ج)، چاپ اول: تهران، اسپرک، 1370.
· سالهای ابری(4ج در دو مجلد)، تهران: چشمه، چاپ اول ناشر:1379، چاپ هفتم: 1387.
· سلول 18، تهران: نگاه، 1358.
· سلول 18، تهران: آتنا، 1381.
· سلول 18، برلین: نشر گردون، چاپ اول ناشر، 1378.
مجموعه داستان
· از این ولایت، تهران: صدای معاصر، 1352؛ شبگیر، 1352.
· از این ولایت، تهران: نشر چشمه، چاپ بیست و هشتم: 1391.
· از ندارد تا دارا، تهران: نشر سهند-نشر آنزان، 1375؛ اشاره، چاپ پنجم: 1389.
· لطیف تلخستانی (درویشیان، علیاشرف)، آبشوران، تهران: شبگیر، 1354.
· لطیف تلخستانی (درویشیان، علیاشرف)، آبشوران، تهران: جاویدان، 1355.
· آبشوران (دوازده قصه پیوسته): (متن کامل)، تهران: یارمحمد، 1358.
· آبشوران، تهران: کاروان، 1383.
· آبشوران، تهران: چشمه، چاپ بیست و هشتم: 1390.
· درشتی، تهران: نشر چشمه، 1373.
· درشتی[ویراست 2]، تهران: نشر چشمه، 1377؛ چاپ چهارم: بهار 1385.
· شب آبستن است، سوئد: کتاب ارزان، 1998م.
· همراه آهنگهای بابام، چاپ اول: تهران، شباهنگ، 1353.
· همراه آهنگهای بابام، چاپ دوازدهم: تبریز، خنیا، 1369.
· همراه آهنگهای بابام، چاپ هفدهم: تهران، چشمه، 1388.
· فصل نان، تهران: شباهنگ، 1357
· فصل نان، تهران: کاروان، 1383.
· فصل نان، چاپ هجدهم: تهران، چشمه، 1391.
· چهار کتاب: (از این ولایت، آبشوران، فصل نان، همراه آهنگهای بابام)، تویسرکان: نشر تاخ، 1378.
· داستانهای تازه داغ، تهران: چشمه، 1383.
· داستانهای تازه داغ، بیجا، بینا، بیتا.
ترجمه
· (گردآوری و ترجمه)، داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کرد، تهران: چشمه، 1384.
ادبیات کودکان و نوجوانان
· روزنامه دیواری مدرسه ما، تهران: شبگیر، 1357.
· کی برمیگردی داداش جان؟، کرمانشاه: یار محمد، 1357.
· آتش در کتابخانه بچهها، تهران: نوباوه-یارمحمد، 1358.
· گل طلا و کلاش قرمز، تهران: شبگیر، 1357.
· ابر سیاه هزار چشم، تهران: شبگیر، 1357.
· رنگینه؛ قصه برای کودکان، تهران: انتشارات نگاه، 1353.
· قصههای آن سالها: (ابر سیاه هزار چشم: گل طلا و کلاش قرمز...)، تهران: چشمه-کتاب ونوشه، 1384.
· (گردآورنده)، کتاب کودکان ونوجوانان، تهران: نوباوه، 1359.
آثار دیگر
· (گردآورنده)، کتاب بیستون، تهران: شباهنگ، 1357.
· چون و چرا (مقاله، نقد، گفتگو، سخنرانی)، تهران: اشاره، 1381.
· چون و چرا (مقاله، نقد، گفتگو، سخنرانی)، تهران: مروارید، 1388.
· درویشیان، علیاشرف و خندان (مهابادی)(گزینش- نقد و بررسی)،رضا، داستان های محبوب من(7ج)، تهران: چشمه، 1380.
· درویشیان، علیاشرف و خندان(مهابادی)،دانه و پیمانه: مجموعه نقد و بررسی رمان و داستان کوتاه، تهران: نشرچشمه، 1390.
· درویشیان، علیاشرف و خندان(مهابادی)، فرهنگ افسانههای ایرانی (فرهنگ افسانههای مردم ایران)، تهران: آنزان، 1377.
· درویشیان، علیاشرف و خندان(مهابادی)، فرهنگ افسانههای مردم ایران(19ج)، تهران: کتاب و فرهنگ، 1378
· گفتگو با قهرمانیان، صفر، خاطرات صفرخان (سی و دو سال مقاومت در زندانهای شاه)، تهران: نشر چشمه، 1378؛ چاپ هفتم: 1390.
· (گردآورنده)، افسانهها و متلهای کردی: قصهها و متلها، نمایشها و بازیهای عامیانه ایرانی (2ج دریک مجلد)، تهران: نشر چشمه، چاپ پنجم: 1386.
· (گردآورنده)، جنگ بهروایت بچهها: (قصه، شعر، مقاله، تحقیق، نقد و بررسی؛ معرفی کتاب، تهران، بی تا، بی نا.
· فرهنگ کردی کرمانشاهی:کردی- فارسی، تهران: نشر سهند، 1375.
· فرهنگ کردی کرمانشاهی:کردی- فارسی، تهران: آنزان، 1382.
· مقالات، تهران: شباهنگ، 1357.
· نامه کانون نویسندگان ایران:ویژهاحمدشاملو(بهکوششعلیاشرفدرویشیان)؛باهمکاریکمیسیون فرهنگی[کانون نویسندگان ایران]، تهران: آگاه، 1381.
· صمد جاودانه شد، [بیجا]: سازمان چاپ و نشر کتاب، انتشارات توپ، 1352.
· صمد جاودانه شد، تهران: شباهنگ، چاپ چهارم: 1356.
· (گردآوری)، یادمان صمد بهرنگی، تهران: کتاب و فرهنگ، 1379.
آثار منتشرنشده
· عقاید و رسوم مردم کرمانشاه (پژوهش)
جوایز و افتخارات
در دهمین دوره جایزه ادبی «هوشنگ گلشیری»،از «علیاشرف درویشیان»، داستاننویس پیشکسوت ایران و از اعضای کانون نویسندگان ایران برای«تعهد بیچون و چرا به آزادی بیان و در امان نگاه داشتنِ حریم قلم از دستبردِ قدرت» و «تصویر صادقانهای که از گذر دردناک جامعهای روستایی به جامعهای شهری به دست داده»، تقدیر بهعمل آمد.
سازمان دیده بان حقوق بشر در سال 2007«علی اشرف درویشیان» را به عنوان یکی از 7نویسنده ایرانی معرفی کردکه جایزه حقوق بشر هلمن- همت به آنها تعلق میگیرد.این جایزه در سطح جهان به نویسندگانی اعطا میشود که تحت آزار و اذیت سیاسی قرار گرفتهاند.
هفدهمین دوره جشنواره فرهنگی «گلاویژ»در کردستان عراق، در آذرماه 1392خورشیدی جایزه نخست خود، جایزه ی هردی را به درویشیان اهدا کرد.
*
«علی اشرف درویشیان» درباره شروع داستاننویسیاش میگوید:
«خودم هم نمیدانم که واقعاً چگونه شروع کردم. آیا شما اولین نفسی را که کشیدهاید به یاد دارید؟ میبینید که گفتنش مشکل است؛ اما میتوانم بگویم که شروع به داستاننویسی برای من ادامه همان علاقهام به مطالعه بوده است. آن سال ها پر تب و تاب حکومت دکتر مصدق و رونق روزنامهها و مجلهها، آزادی مطبوعات و دموکراسی بینظیری که دراثر مبارزه مردم به وجود آمده بود، همه اینها در من و همسالان من، تحرک، امید و تکاپوی عجیبی پدید آورده بود. معلمهای ادبیات ما، موضوعهای زنده و پر جذبهای برای زنگ انشا میدادند و ما با شوق و ذوق هر چه دلمان می خواست می نوشتیم. رقابت در خواندن، رقابت در نوشتن و رقابت در کسب بینش اجتماعی و سیاسی، اینها همه در رشد فکری ما در نهایت، در عشق و علاقه ما به ادبیات مؤثر بود.»
«در سالهایی که در روستاهای گیلانغرب معلم بودم با فضای عجیبتری آشنا شدم و وقتی فقر و ستمی که به مردم آنجا می شد دیدم، نتوانستم آنها را نادیده بگیرم و همین باعث شد که در همان سالها داستان نویسی را با نوشتن برای کودکان آغاز کنم. پس از آن نیز برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران آمدم. در دوران دانشگاه بیش از پیش علاقه مند سعدی،حافظ و تاریخ بیهقی شدم و در طول این مدت سعی کردم بیشتر از پیش کتاب بخوانم. در تهران ودانشگاه محیط وسیعتری پیدا کردم و به داستان نویسی به شکلی جدی پرداختم، سال 48 هم وقتی که مرگ «صمد بهرنگی» پیش آمد، مرگ او من را وادار کرد که راه او را ادامه دهم.»
وی درباره نوشتن اولین داستانش نیز گفته است:
«نخستین داستانم را که هیچ وقت منتشر نشد در زندان کرمانشاه نوشتم. درسال 1352 اولین مجموعه داستانم را به عنوان آبشوران چاپ کردم ودر ادامه هم کتابهای دیگری منتشر کردم،همچنین مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ»را هم چند سال پیش در شهر کلن آلمان چاپ کردم.»
*
شهناز دارابیان – همسر علیاشرف درویشیان – درباره وضعیت او در این روزها به خبرنگار ایسنا گفت:
حالش خوب است، اما هنوز منتظر انتشار کتابهایش است.
**
خلاصه ی رمان چند جلدی «سال های ابری»
«سال های ابری» را اگر یک زندگی نامه ی واقعی خود علی اشرف درویشیان است. روایت این داستان از زبان پسر بچه ای سه، چهار ساله شروع می شود و تا حدود چهل سالگی اش پایان می یابد. شریف دارویشه فرزند اول خانواده است که اولین خاطرات ذهنش زمانی را به یاد می آورد که فرزند سوم خانواده، می خواهد قدم به دنیا بگذارد.
آغاز داستان، تلاش مادری است در به دنیا آوردن فرزندی دیگر در یک خانواده ی فقیر و خرافاتی. پدر شریف کار مشخصی ندارد، مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد.آدم های اطراف او همه ی زحمتکش و آبرو دارند؛ اما بزرگترین عیب آنان، تفکری جبرگرایانه است، که وادارشان می کند درمقابل زورگو ساکت بمانند.
شریف با دیدن آدم های مبارزی چون آقامرتضی ، که آشنایی مختصری با او دارد و همچنین دایی های خود که مدام جنگ و دعوای سیاسی دارند، با مبارزه، آشنا می شود و گاه از زبان پدر، حقیقت زندگی پدربزرگ خود، «داوریشه» را که اسیر ظلم ارباب گشته، می شنود و همه ی کینه ها و بغض ها را در دل نگاه می دارد. او با چشم خود صحنه های درگیری شاه و مردم را می بیند و همه ی این ها او را به فردی مبارز تبدیل می کند. هنگامی که پس از سال ها، با سختی، درس خود را به پایان می برد، وارد دانشسرا و پس از آن برای معلمی به گیلانغرب منتقل می شود. پایان جلد دوم رمان وآغاز جلد سوم، نقطخ ی عطفی در این سرگذشت است. شریف کوله باری از غم و شادی، رنج و سختی، خانه و زندگی و خاطرات کودکی و نوجوانی و شهر خود را پشت سر می گذارد و به مکانی تازه به دنبال سرنوشتی تازه می رود.
گویا زندگی قبلی او یک تئوری از بایدها و نبایدها و کنش ها و واکنش هاست و از این بعد صحنۀ عمل. او عملاً وارد مبارزه می شود. با دیدن روستاییان فقیر و سوء استفاده ی اربابان از سادگی آنان، نمی تواند سکوت کند و از طرفی انحرافات اخلاقی برخی معلمان نیز مزید بر علت شده او را وادار به حمایت از شاگردان می کند. با هیچ یک از عمال زور، کنار نمی آید و در مقابلشان می ایستد تا کار به، انتقال و بعد زندان می کشد.
از این به بعد، زندان جزء لاینفک زندگی اوست. آزادی های کوتاه او به همان راه قبلی ختم می شود، گرچه پس از چند سال اسارت، در مدت کوتاه آزادیش، ازدواج می کند اما باز هم مبارزه و اعلامیه مهمترین کار اوست و باز زندان و شکنجه و جدایی . وفای همسری که همه جا به دیدارش می آید، مادری که به پایش رنج می کشد و پدری که فرار از مسئولیت را پیشه ی خود ساخته،از محورهای مهم این قسمت از داستان است.
گر چه شریف جزء زندانیان سیاسی است، اهداف او با انقلابیون دیگر از جمله مذهبی ها، از یک صنف نیست اما هدف مشترک آنان که براندازی رژیم و مبارزه با زورگویی و ظلم است، آنها را به هم نزدیک کرده است.سرانجام داستان با آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی که شریف نیز جزءآنهاست ، در آبان ماه 57، به پایان می رسد .»
***
سال شمار آثار منتشر شده:
- 1348چاپ (صمد جاودانه شد) در مجله جهان نو.
- 1350آغاز دستگیری ها و زندان در سه نوبت به مدت 6 سال.
- 1352چاپ مجموعه داستان های (از این ولایت) و(آبشوران) با نام مستعار لطیف تلخستانی و داستان های کودکان و نوجوانان : (ابر سیاه هزار چشم) و(گل طلا و کلاش قرمز).
- 1357آزادی از زندان و چاپ مجموعه داستان های (فصل نان)و (همراه آهنگ های بابا).
- 1358چاپ رمان( سلول 18،) یازده شماره کتاب کودکان و نوجوانان و سه شماره نقد و بررسی ادبیات کودکان.
- 1366چاپ کتاب (افسانه ها و متل های کردی).
- 1370چاپ رمان چهار جلدی (سال های ابری).
- 1372چاپ مجموعه داستان های (درشتی)
- 1377عضویت درکمیته تدارکات برای تشکیل مجمع عمومی«کانون نویسندگان ایران»همراه با زندهیاد«محمد جعفر پوینده» ، «کاظم کردوانی»، زنده یادان:«منصور کوشان»،«هوشنگ گلشیری»، «محمد مختاری» و آقای «محمود دولت آبادی».
- 1378سفر به اروپا به دعوت «کانون نویسندگان نروژ» و سخنرانی در اسلو،استکهلم،لندن، پاریس، برلین، فرانکفورت، آمستردام ، کلن.
- 1379سفر به سوئد به دعوت انجمن کودکان و نوجوانان سوئد.
- 1381سفر به نروژ به دعوت کانون مترجمین نروژ و دانشگاه نروژ بخش زبان شناسی برای دریافت جایزه ترجمه داستان «نان و نمک برای پر طاووس» از مجموعه «درشتی»که در بین 125 داستان کوتاه از سراسر جهان«رتبه اول» شده بود.
- 1382سفر به ترکیه به دعوت« کانون نویسندگان ترکیه» و سخنرانی در دانشگاه های آنکارا و استانبول.
- 1382عضویت در کمیته بم وابسته به «کانون نویسندگان ایران» همراه با خانم زنده یاد« سیمین بهبهانی» و آقایان: «حافظ موسوی و امیرحسن چهل تن»، برای ساختن دانشکده معماری در بم.
ترجمه آثار علی اشرف درویشیان:
آثار این نویسنده ی بزرگ؛ به زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، کردی، ترکی، ارمنی، روسی، سوئدی، نروژی و اخیراً به زبان فنلاندی ترجمه شده است.
**
این داستاننویس پیشکسوت چند سال پیش دچار ضایعه مغزی شده، اما...او چهره ی ماندگار ملی ماست. او این روزها با استحکام وقدرت و ایستادگی مثال زدنی هم چون « بیستون کوه» در مقابل حضور بی مقدار بیماری یک تنه دلیرمردانه ایستاده است.
او هم چنان می نویسد.
هم چنان می خواند.
هم چنان چراغبانی می کندو راه را به رهروانی که پای در وادی ادبیات گذاشته اند،
روشن می کند.
***
برای سلامت وتندرستی اش دعا می کنیم.
نفس او به همه ی نویسندگان و اهالی قلم گرما و توان و نور و حرکت و شهامت می بخشد.
نفسش گرمتر از همیشه باد.
او نام نیک روزگاران ماست.
او نامی است که فقط
با
«علی اشرف درویشیان داستان نویس متعهد و مردمی و ستایشگر آزادی»
همراه شده است.
آغاز داستان، تلاش مادری است در به دنیا آوردن فرزندی دیگر در یک خانواده ی فقیر و خرافاتی. پدر شریف کار مشخصی ندارد، مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد.آدم های اطراف او همه ی زحمتکش و آبرو دارند؛ اما بزرگترین عیب آنان، تفکری جبرگرایانه است، که وادارشان می کند درمقابل زورگو ساکت بمانند.
شریف با دیدن آدم های مبارزی چون آقامرتضی ، که آشنایی مختصری با او دارد و همچنین دایی های خود که مدام جنگ و دعوای سیاسی دارند، با مبارزه، آشنا می شود و گاه از زبان پدر، حقیقت زندگی پدربزرگ خود، «داوریشه» را که اسیر ظلم ارباب گشته، می شنود و همه ی کینه ها و بغض ها را در دل نگاه می دارد. او با چشم خود صحنه های درگیری شاه و مردم را می بیند و همه ی این ها او را به فردی مبارز تبدیل می کند. هنگامی که پس از سال ها، با سختی، درس خود را به پایان می برد، وارد دانشسرا و پس از آن برای معلمی به گیلانغرب منتقل می شود. پایان جلد دوم رمان وآغاز جلد سوم، نقطخ ی عطفی در این سرگذشت است. شریف کوله باری از غم و شادی، رنج و سختی، خانه و زندگی و خاطرات کودکی و نوجوانی و شهر خود را پشت سر می گذارد و به مکانی تازه به دنبال سرنوشتی تازه می رود.
گویا زندگی قبلی او یک تئوری از بایدها و نبایدها و کنش ها و واکنش هاست و از این بعد صحنۀ عمل. او عملاً وارد مبارزه می شود. با دیدن روستاییان فقیر و سوء استفاده ی اربابان از سادگی آنان، نمی تواند سکوت کند و از طرفی انحرافات اخلاقی برخی معلمان نیز مزید بر علت شده او را وادار به حمایت از شاگردان می کند. با هیچ یک از عمال زور، کنار نمی آید و در مقابلشان می ایستد تا کار به، انتقال و بعد زندان می کشد.
از این به بعد، زندان جزء لاینفک زندگی اوست. آزادی های کوتاه او به همان راه قبلی ختم می شود، گرچه پس از چند سال اسارت، در مدت کوتاه آزادیش، ازدواج می کند اما باز هم مبارزه و اعلامیه مهمترین کار اوست و باز زندان و شکنجه و جدایی . وفای همسری که همه جا به دیدارش می آید، مادری که به پایش رنج می کشد و پدری که فرار از مسئولیت را پیشه ی خود ساخته،از محورهای مهم این قسمت از داستان است.
گر چه شریف جزء زندانیان سیاسی است، اهداف او با انقلابیون دیگر از جمله مذهبی ها، از یک صنف نیست اما هدف مشترک آنان که براندازی رژیم و مبارزه با زورگویی و ظلم است، آنها را به هم نزدیک کرده است.سرانجام داستان با آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی که شریف نیز جزءآنهاست ، در آبان ماه 57، به پایان می رسد .»
***
سال شمار آثار منتشر شده:
- 1348چاپ (صمد جاودانه شد) در مجله جهان نو.
- 1350آغاز دستگیری ها و زندان در سه نوبت به مدت 6 سال.
- 1352چاپ مجموعه داستان های (از این ولایت) و(آبشوران) با نام مستعار لطیف تلخستانی و داستان های کودکان و نوجوانان : (ابر سیاه هزار چشم) و(گل طلا و کلاش قرمز).
- 1357آزادی از زندان و چاپ مجموعه داستان های (فصل نان)و (همراه آهنگ های بابا).
- 1358چاپ رمان( سلول 18،) یازده شماره کتاب کودکان و نوجوانان و سه شماره نقد و بررسی ادبیات کودکان.
- 1366چاپ کتاب (افسانه ها و متل های کردی).
- 1370چاپ رمان چهار جلدی (سال های ابری).
- 1372چاپ مجموعه داستان های (درشتی)
- 1377عضویت درکمیته تدارکات برای تشکیل مجمع عمومی«کانون نویسندگان ایران»همراه با زندهیاد«محمد جعفر پوینده» ، «کاظم کردوانی»، زنده یادان:«منصور کوشان»،«هوشنگ گلشیری»، «محمد مختاری» و آقای «محمود دولت آبادی».
- 1378سفر به اروپا به دعوت «کانون نویسندگان نروژ» و سخنرانی در اسلو،استکهلم،لندن، پاریس، برلین، فرانکفورت، آمستردام ، کلن.
- 1379سفر به سوئد به دعوت انجمن کودکان و نوجوانان سوئد.
- 1381سفر به نروژ به دعوت کانون مترجمین نروژ و دانشگاه نروژ بخش زبان شناسی برای دریافت جایزه ترجمه داستان «نان و نمک برای پر طاووس» از مجموعه «درشتی»که در بین 125 داستان کوتاه از سراسر جهان«رتبه اول» شده بود.
- 1382سفر به ترکیه به دعوت« کانون نویسندگان ترکیه» و سخنرانی در دانشگاه های آنکارا و استانبول.
- 1382عضویت در کمیته بم وابسته به «کانون نویسندگان ایران» همراه با خانم زنده یاد« سیمین بهبهانی» و آقایان: «حافظ موسوی و امیرحسن چهل تن»، برای ساختن دانشکده معماری در بم.
ترجمه آثار علی اشرف درویشیان:
آثار این نویسنده ی بزرگ؛ به زبان های فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، کردی، ترکی، ارمنی، روسی، سوئدی، نروژی و اخیراً به زبان فنلاندی ترجمه شده است.
**
این داستاننویس پیشکسوت چند سال پیش دچار ضایعه مغزی شده، اما...او چهره ی ماندگار ملی ماست. او این روزها با استحکام وقدرت و ایستادگی مثال زدنی هم چون « بیستون کوه» در مقابل حضور بی مقدار بیماری یک تنه دلیرمردانه ایستاده است.
او هم چنان می نویسد.
هم چنان می خواند.
هم چنان چراغبانی می کندو راه را به رهروانی که پای در وادی ادبیات گذاشته اند،
روشن می کند.
***
برای سلامت وتندرستی اش دعا می کنیم.
نفس او به همه ی نویسندگان و اهالی قلم گرما و توان و نور و حرکت و شهامت می بخشد.
نفسش گرمتر از همیشه باد.
او نام نیک روزگاران ماست.
او نامی است که فقط
با
«علی اشرف درویشیان داستان نویس متعهد و مردمی و ستایشگر آزادی»
همراه شده است.